[ad_1]
در سال 1872 ، اقتصاد ایالات متحده با صنعتی شدن و گسترش ملت جوان به سمت غرب رشد کرد. سپس ، در پاییز ، یک شوک ناگهانی زندگی اجتماعی و اقتصادی را فلج کرد. این یک بحران انرژی بود ، اما کمبود سوخت های فسیلی نبود. بلکه عامل آن ویروسی است که در بین اسب ها و قاطرها از کانادا تا آمریکای مرکزی پخش می شود.
برای قرن ها ، اسب ها انرژی قابل توجهی را برای ساخت و ساز و بهره برداری از شهرها فراهم کرده اند. آنفولانزای اسب اکنون روشن کرده است که این همکاری تا چه اندازه مهم است. وقتی اسبهای آلوده از کار افتادند ، هیچ چیز بدون آنها کار نکرد. این همه گیری باعث فلج اقتصادی و اجتماعی شده است ، قابل مقایسه با آنچه امروز در صورت خشک شدن پمپ بنزین ها یا متوقف شدن شبکه برق اتفاق می افتد.
در زمانی که بسیاری انتظار داشتند فن آوری های جدید امیدوار کننده بخار و برق را جایگزین اسب کنند ، آنفولانزای اسب بدهی آمریکایی ها را به این حیوانات یادآوری کرد. همانطور که در کتاب جدیدم ، خائن نوع شما: هنری برگ و تولد جنبش حقوق حیوانات ، اشاره کردم ، این گزارش جنبش اصلاحات نوپا اما شکننده را تغذیه می کند: جنگ صلیبی برای پایان دادن به ظلم به حیوانات.
جهان ناگهان “بدون اسب”
اسب های اوج نخستین بار در اواخر سپتامبر در اسب هایی که در خارج از تورنتو در حال چرای بودند ظاهر شد. در طی چند روز ، بیشتر حیوانات اصطبل های شلوغ شهر ویروس را گرفتند. دولت آمریكا سعی كرد اسبهای كانادایی را ممنوع كند اما خیلی دیر اقدام كرد. در عرض یک ماه ، شهرهای مرزی آلوده شدند و “بیماری اسب کانادایی” به یک اپیدمی آمریکای شمالی تبدیل شد. در ماه دسامبر ، ویروس به سواحل خلیج فارس در ایالات متحده رسیده بود و در اوایل سال 1873 شیوع آن در شهرهای ساحل غربی آغاز شد.
علائم آنفلوانزا واضح نبود. اسبها دچار سرفه و تب تحریک پذیر می شوند. گوش های آویزان خود را لکنت می دهند و گاهی از خستگی می افتند. تخمین زده می شود که 2٪ از حدود 8 میلیون اسب را در آمریکای شمالی از بین ببرد. بسیاری از حیوانات دیگر از علائمی رنج می بردند که هفته ها طول کشید.
در آن زمان ، تئوری میکروب های این بیماری هنوز بحث برانگیز بود و دانشمندان از شناسایی ویروس ها 20 سال سن داشتند. صاحبان اسب چندین گزینه خوب برای جلوگیری از عفونت داشتند. آنها اصطبل های خود را ضد عفونی کردند ، غذای حیوانات را بهبود بخشیدند و آنها را با پتوهای جدید پوشاندند. طلسمی در شیکاگو تریبون می گوید که بسیاری از اسبهای بدسرپرست و خسته در کشور باید از این طغیان ناگهانی مهربانی ، در شوک بمیرند. در زمانی که مراقبت های دامپزشکی هنوز ابتدایی بود ، دیگران داروهای مشکوک تری را تبلیغ می کردند: جین و زنجبیل ، تنتور آرسنیک و حتی کمی بهبود با ایمان.
در قرن نوزدهم ، شهرهای پرجمعیت آمریکا از اپیدمی های مکرر بیماری های کشنده مانند وبا ، اسهال خونی و تب زرد رنج می بردند. بسیاری از مردم می ترسیدند که آنفولانزای اسب به انسان سرایت کند. اگرچه این اتفاق هرگز رخ نداد ، اما حذف میلیون ها اسب از اقتصاد تهدید دیگری بود: این شهرها همزمان با نزدیک شدن به زمستان از منابع مهم غذایی و سوخت قطع شد.
اسبها بیش از حد بیمار بودند تا بتوانند از معادن ذغال سنگ خارج کنند ، محصولات را به بازار بکشند یا مواد اولیه را به مراکز صنعتی برسانند. ترس از “قحطی ذغال سنگ” منجر به افزایش قیمت سوخت شده است. تولید روی اسکله ها پوسید. قطارها در برخی از شهرها ، جایی که محل دفن زباله با کالاهای تحویل نشده سرریز می کنند ، از توقف خودداری می کنند. اقتصاد در یک رکود شدید فرو رفت.
همه جنبه های زندگی شکسته شد. سالن ها بدون نیاز به آبجو خشک شدند و پستچی ها برای حمل نامه به “گاری های سریع” اعتماد کردند. افراد کمتری که مجبور به پیاده روی بودند ، در عروسی و مراسم خاکسپاری شرکت می کردند. شرکت های ناامید خدمه انسانی را استخدام کردند تا واگن های خود را به بازار بکشند.
از همه بدتر اینکه ، آتش نشانان دیگر نمی توانند برای حمل پمپ های سنگین خود به اسب اعتماد کنند. در 9 نوامبر 1872 ، در حالی که آتش نشانان به آرامی به سمت محل حرکت می کردند ، یک آتش سوزی فاجعه بار بیشتر مرکز شهر بوستون را ویران کرد. همانطور که یک ویراستار گفت ، ویروس به همه نشان داد که اسب فقط مالکیت خصوصی نیست ، بلکه “چرخ در ماشین اجتماعی بزرگ ماست ، متوقف می شود که به معنای آسیب دیدگی گسترده به تمام طبقات و ایالت های مردم است.”
جنگ صلیبی هنری برگ
البته ، آنفلوانزا بیشترین آسیب را به اسبها می زند – به خصوص وقتی صاحبان ناامید یا بی احساس به دلیل بیماری که اغلب حیوانات را می کشد ، آنها را مجبور به کار کنند. هنگام سرفه ، اسبهای تب آلود در خیابان ها لج می زدند و بدیهی بود که این خدمتکاران خستگی ناپذیر زندگی کوتاه و وحشیانه ای دارند. ایل گادکین ، سردبیر The Nation ، رفتار آنها را “ننگی برای تمدن … شایسته عصر تاریک” خواند.
هنری برگ در سال 1866 ، هنگامی که انجمن پیشگیری از ظلم به حیوانات در آمریکا را تأسیس کرد ، اولین استدلال را در این زمینه مطرح کرد. برگ بیشتر عمر بزرگسالی خود را صرف پیگیری شغل ناموفق نمایشنامه نویسی و پشتوانه میراث بزرگی کرده است. او تماس واقعی خود را در 53 سالگی کشف کرد.
وی با انگیزه کمتر از عشق به حیوانات نسبت به نفرت از ظلم و ستم انسانی ، از ثروت ، ارتباطات و استعدادهای ادبی خود برای لابی گری به قانونگذار نیویورک برای پذیرش اولین اساسنامه مدرن کشور برای مبارزه با ظلم استفاده کرد. اختیاراتی که طبق قانون به پلیس اعطا شده بود ، برگ و همکاران مأمور نشان وی در خیابان های نیویورک پرسه می زدند تا حیوانات را از رنج های قابل اجتناب محافظت کنند.
بسیاری از ناظران این پیشنهاد را که حیوانات از حمایت قانونی برخوردار هستند ، تمسخر کردند ، اما برگ و متحدانش اصرار داشتند که هر موجودی حق دارد مورد سو ab استفاده قرار نگیرد. هزاران زن و مرد در سراسر کشور از برگ پیروی می کنند ، قوانین مشابهی را تصویب می کنند و شعبات SPCA را تأسیس می کنند. این جنگ صلیبی بحث عمومی گسترده ای را در مورد آنچه که مردم به برادران خود بدهکارند برانگیخت.
در حالی که آنفولانزای اسب بیداد می کرد ، برگ در تقاطع های اصلی شهر نیویورک فرود آمد و واگن ها و کالسکه های اسب را متوقف کرد تا حیواناتی را که آنها را می کشیدند از نظر علائم بیماری بازرسی کند. قد بلند و اشرافی ، برگ لباس بی عیب و نقصی می پوشید ، اغلب با کلاه بالایی و عصای نقره ای ، صورت بلندش را با یک سبیل آویزان قاب گرفته بود. وی با ادعای خطرناک بودن و ظالمانه بودن اسب های بیمار کار ، او به بسیاری از تیم ها دستور بازگشت به اصطبل های خود را داد و گاهی رانندگان خود را به دادگاه می فرستاد.
وقتی مسافران غرغره مجبور به راه رفتن می شوند ، ترافیک جمع می شود. شرکت های ترانزیت تهدید کرده اند که از برگ شکایت خواهند کرد. منتقدان او را به عنوان یک عاشق حیوان متوهم که بیش از مردم به اسب اهمیت می داد ، مسخره کردند ، اما بسیاری دیگر کارهای او را تحسین کردند. در میان ویرانی آنفولانزای اسب ، علت برگ همزمان با لحظه ای است.
حقوق اسب
در تاریک ترین ساعت خود ، این اپیدمی بسیاری از آمریکایی ها را به فکر فرو برد که آیا دنیایی که می دانستند هرگز بهبود می یابد یا اینکه ارتباط قدیمی بین اسب و انسان می تواند برای همیشه توسط یک بیماری مرموز از بین برود. اما با پیشرفت بیماری ، شهرهایی که در اثر همه گیری خفه شده بودند ، به تدریج بهبود یافتند. بازارها مجدداً افتتاح شدند ، انبارها تعداد معاملات موجود را کاهش داده و اسبها به کار خود بازگشتند.
[Deep knowledge, daily. Sign up for The Conversation’s newsletter.]
با این حال ، تأثیر این قسمت تکان دهنده ادامه یافت و بسیاری از آمریکایی ها را مجبور کرد که استدلال های جدیدی راجع به مسئله حیوان وحشیانه در نظر بگیرند. در نهایت ، اختراع گاری های الکتریکی و موتورهای احتراق داخلی چالش های اخلاقی شهرهای مجهز به اسب را برطرف کرد.
در همین حال ، حرکت برگ به آمریکایی ها یادآوری کرد که اسب ها ماشین های حساس نیستند ، بلکه در ساخت و مدیریت شهر مدرن شریک هستند – موجوداتی آسیب پذیر که قادر به رنج هستند و مستحق حمایت از قانون هستند.
بازنشر این مقاله توسط گفتگو تحت مجوز Creative Commons. ادامه مطلب مقاله اصلی.
تمام س questionsالات و بحث ها را با صدای متخصص دنبال کنید – و بخشی از بحث شوید – در فیس بوک و توییتر. نظرات ابراز شده از نظر نویسنده است و لزوماً منعکس کننده نظرات ناشر نیست.
[ad_2]
منبع: khabar-mojo.ir